English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7596 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
island bases U پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ratline U عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
island U منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
islands U منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
defensive sea area U منطقه پدافندی دریایی
polynia U منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
vital area U منطقه حیاتی پدافند هوایی
regional purchase U خرید از داخل منطقه پادگانی
tropopause U منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
intersectional service U قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
offshore U در داخل دریا منطقه خارج از حدود ساحلی کشورها
airspace prohibited area U منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
defense coastal area U منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
airspace reservation U منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
prohibited area U منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
defense sector U منطقه پدافندی
forward defense area U منطقه پدافندی جلو
air defense action area U منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
vital area U منطقه حیاتی
life zone U منطقه حیاتی
sensitive U حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
drop zone U منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
aerospace projection operations U عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
damage area U منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens U منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
sanctuary U منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuaries U منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
airspace U منطقه عمل هوایی
control area U منطقه کنترل هوایی
landing zone U منطقه نشست هوایی
air area operations U عملیات منطقه هوایی
control zone U منطقه کنترل هوایی
intercommand U داخل قسمت داخل یکان
landing area U منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
service area U منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
run up area U منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
area of military significant fallout U منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
area air defense commander U فرمانده منطقه پدافند هوایی
air defense sector U منطقه ماموریت پدافند هوایی
airspace warning area U منطقه اعلام خطر هوایی
staging area U منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
haven submarine U منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
grid zone U منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
leave area U منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
nuclide U کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
aerospace U فضای هوایی بالای منطقه عملیات
sweep U تجسس هوایی سریع منطقه دشمن
covertrace U منطقه عمومی پوشش شناسایی هوایی
sortie plot U شمای منطقه پرواز در عکاسی هوایی
control zone U منطقه فضای هوایی تحت کنترل
tied on U در درگیری هوایی یعنی هواپیمای یاد شده داخل ارایش قسمت من است
skid row <idiom> U منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
area oriented U بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
concentration area U منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
zippers U گشتی رزمی هوایی 42 ساعته در منطقه هدف
cover search U جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
advisory area U منطقه پوشش اطلاعات عبور ومرور هوایی
zipper U گشتی رزمی هوایی 42 ساعته در منطقه هدف
imagery pack U بسته حاوی عکسهای هوایی یک منطقه مشخص
target cap U گشتی هوایی رزمی مخصوص تجسس منطقه هدف
air defense commander U فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
combat zone U منطقه رزمی منطقه نبرد
remoter U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remote U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
sector U منطقه عمل منطقه مسئولیت
kill area U منطقه خطر منطقه تلفات
sectors U منطقه عمل منطقه مسئولیت
crossing area U منطقه گذار منطقه پایاب
zone of fire U منطقه اتش منطقه تیراندازی
remotest U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
holding area U منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
ranging U تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
motif U گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
line crosser U فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
clandestine assembly area U منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
axial route U مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
comparative cover U پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
demolition target U منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
mortise dead lock U قفل داخل کار قفل داخل درب
demilitarization U تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
demolition guard U نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
separation zone U منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
sweep U تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
control and reporting center U تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
area assessment U ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
area of operational interest U منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
air surface zone U منطقه عملیات هوادریایی منطقه تک هوادریایی
within <prep.> U در داخل
interiors U داخل
lineball U داخل
inside <adv.> <prep.> U در داخل
aboard U داخل
intra U داخل
within U در داخل
interior U داخل
anie U داخل
withindoors U در داخل
interiorly U از داخل
insides U داخل
inside U داخل
impenetrable U داخل نشدنی
he is not in it U داخل نیست
imbark U داخل کردن
grind internally U داخل را ساییدن
withindoors U افراد داخل
he went aboard the ship او داخل کشتی شد
work in U داخل کردن
to walk in U داخل شدن
incorporating U داخل کردن
to step inside U داخل شدن
incorporates U داخل کردن
to step in U داخل شدن
incorporate U داخل کردن
inhaul U به داخل کشنده
engaged in war U داخل جنگ
cross hair U خط داخل دوربین
heave in U کشیدن به داخل
interior wiring U سیمکشی داخل
interservice U داخل قسمت
on berth U در داخل بندر
interurban U داخل شهری
phase in U داخل کردن
intradivision U در داخل لشگر
anieoro U به طرف داخل
intrant U داخل شونده
interneuron U داخل عصبی
interneural U داخل عصبی
to play at U داخل شدن در
intercellular U داخل سلولی
interchart U در داخل نقشه
inward U داخل رونده
to work in U داخل کردن
intermolecular U در داخل ذرات
internal attack U تک داخلی یا تک از داخل
intraspecies U داخل گونهای
intraspecific U داخل گونهای
intratheater U در داخل صحنه
intercontinental U داخل قاره
uchi uke U دفاع از داخل
to queue-jump [British E] U داخل صف زدن
to line-jump U داخل صف زدن
intern U داخل شدن در
interning U داخل شدن در
interns U داخل شدن در
ingratiating U داخل کردن
ingratiates U داخل کردن
to cut in line U داخل صف زدن
to push to the front [of line] U داخل صف زدن
anieoro U از داخل به خارج
introgresseive U داخل شونده
intromit U داخل کردن
ingratiate U داخل کردن
ingratiated U داخل کردن
to get into U داخل شدن در
enter U داخل کردن
to cut in U داخل شدن
enter U داخل شدن
on line U داخل رده
inbound U داخل مرز
inboard U به سمت داخل
inboard U به طرف داخل
inboard U داخل کشتی
in and out U داخل وخارج
implosion U انفجار از داخل
implode U از داخل ترکیدن
immit U داخل کردن
to go in U داخل شدن
entered U داخل شدن
to go into U داخل شدن در
enters U داخل شدن
inhaul U به داخل کشیدن
entered U داخل کردن
ingressive U داخل شونده
ingoing U داخل شونده
enters U داخل کردن
inside wiring U سیمکشی داخل
sighting U دیدن از داخل دوربین
bore U داخل راتراشیدن سوراخ
bore U داخل لوله توپ
trailer tongue [American English] [coupling] [British English] U پیوند به داخل [در تریلر]
endoenzyme U انزیم داخل سلولی
sightings U دیدن از داخل دوربین
reentrant U دوباره داخل شونده
withindoors U اشخاص داخل منزل
plunge U ناگهان داخل شدن
plunged U ناگهان داخل شدن
plunges U ناگهان داخل شدن
built in U موجود در داخل چیزی
phase in U به ترتیب داخل شدن
reentrant U متوجه بسمت داخل
entered U داخل عضویت شدن
sea island terminal U بارانداز داخل دریا
enter U داخل عضویت شدن
at home and abroad U در داخل و خارج [از کشور]
cylinder jacket U استری داخل سیلندر
court tennis U تنیس داخل سالن
bores U داخل راتراشیدن سوراخ
bores U داخل لوله توپ
cylinder gas U گاز داخل سیلندر
on side U در داخل خط خارج نشده
Recent search history Forum search
1ترجمه لغت شینه در رشته برق به انگلیسی
1Do come in
1علوم دریایی و اقیانوسی
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com